کسراکسرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما کسرا

اولین ایستادن مستقل

در تاریخ 28 اسفند 90 کسرای گلم بعد از روزها تلاش مستمر و مداوم بالاخره تونست خودش به تنهایی بلند شه و بایسته اینجا میفته زمین ولی بازم به تلاشش ادامه میده وخلاصه پسرکم موفق شد به تنهایی بایسته و وقتی هم بلند میشه وایمیسته شروع میکنه به دست زدن برای خودش و بقیه هم باید براش دست بزنن و تشویقش کنن کسرا جونم دیگه کم کم باید راه بری عزیزم امیدوارم همیشه توی زندگیت پیشرفت کنی و موفق باشی ...
15 فروردين 1391

1 سالگی عشقم مبارک

نگاهی میندازم به گذشته و برمی گردم به پارسال 10 بهمن 89 ظهر وقتی با دوستای نی نی سایتیم حرف میزدم بهشون میگفتم دعا کنید امروز که میرم مطب دکتر بهم بگه دهانه رحمت 4 5 سانت باز شده بدو برو بیمارستان نمیدونم شاید یه جورایی بهم الهام شده بود که دیگه چیزی به پایان راه نمونده ساعت 6 عصر نوبت دکتر داشتم ساعت 7 وارد مطب شدم معاینه لگن داشتم که ببینم میتونم زایمان طبیعی داشته باشم یا نه آخه من خیلی ترسوام خیلی بیشتر از اونچه که فکرشو بکنید کلا از زایمان میترسیدم هم سزارین هم طبیعی ولی بازم از سزارین بیشتر بالاخره سزارین اسم عمل جراحی روش بود دیگه و من از تصور این که وارد اتاق عمل بشم واهمه داشتم و همیشه پیش خودم میگفتم نمیشد این بچه ه...
15 فروردين 1391

تب لعنتی

درست فردای تولد گروهی یعنی شنبه شب کسرا تب کرد شب ساعت 12 خوب بود و خوابید ساعت 2 از خواب بیدار شد دیدم بدنش داغه و تب داره اولش گفتم شاید بخاطر دندونشه بهش استامینوفن دادم ولی چند دقیقه بعد حالش به هم خورد گفتم شاید بخاطر بستنی ای هست که عصری بهش دادم خورد خیلی ترسیدم حسین رو صدا کردم هی که میگذشت میدیدم داره داغتر میشه تا اینکه 1 ساعت دیگه دوباره بالا آورد خلاصه هی پاشویه ش کردم دست و صورتشو شستم و تا خود صبح پلک رو هم نذاشتم و هر 4 ساعت بهش استامینوفن میدادم ظهر که از خواب بیدار شد دیدم همچنان داغه و با وجود این همه پاشویه و استامینوفن اصلا تبش پایین نمیاد تب بالایی هم داشت و منم از تب خیلی خیلی میترسیدم عصر به حسین...
15 فروردين 1391

کسرا و دیدنیهای برج میلاد

٩ فروردین 91 من و کسرا و بابایی و عمه جون رفتیم برج میلاد خیلی خوب بود حسابی خوش گذشت رفتیم اون بالا بالاهااااااااااااااااااااااااااااااااااااا کسرا و بابایی تو عکس قابل مشاهده هستن دیگه نه؟!؟!؟! :دی بر فراز بامها... پسرکم! ببخشید که کفشهات توی ماشین جاموند!!! ...
10 فروردين 1391

نوروز 1391 مبارک

لحظه تحویل سال تقریبا ساعت 8 و 45 دقیقه بود امسال یعنی سال 91 به روایتی سال نهنگ! هستش و به روایتی سال اژدها! ولی گویا ایرانیها امسال رو سال نهنگ میدونن از قدیم گفتن سالی که نکوست... کسرای من درست لحظه تحویل سال خواب بود و هر کاری هم کردم بیدار نشد که نشد و این یعنی اینکه دیگه آقا کسرا خوابش تنظیم میشه و از این به بعد دیگه شبا زود و خوب میخوابه و البته نا گفته نماند که واااااقعا هم خواب گل پسر کلی تغییر کرده و خیلی خیلی بهتر شده  اینم آقا کسرا لحظه تحویل سال از دست وروجک شیطونم مجبور شدم امسال هفت سین رو روی اپن آشپزخونه بچینم   عزیز من دومین عید رو هم در کنار هم گذروندیم امیدوارم تمام روزهای زندگ...
2 فروردين 1391

اولین ایستادن مستقل

در تاریخ 28 اسفند 90 کسرای گلم بعد از روزها تلاش مستمر و مداوم بالاخره تونست خودش به تنهایی بلند شه و بایسته اینجا میفته زمین ولی بازم به تلاشش ادامه میده وخلاصه پسرکم موفق شد به تنهایی بایسته و وقتی هم بلند میشه وایمیسته شروع میکنه به دست زدن برای خودش و بقیه هم باید براش دست بزنن و تشویقش کنن کسرا جونم دیگه کم کم باید راه بری عزیزم امیدوارم همیشه توی زندگیت پیشرفت کنی و موفق باشی   ...
28 اسفند 1390

تولد گروهی

١٢ اسفند 90 روز خاطره انگیزی بود برای من و تو و بابایی و همه دوستای هم سن و سالت تولد گروهی کوچولوهای بهمن 89 + اسفند 89 + فروردین 90 روز خوبی بود خیلی خوش گذشت کسرای من اونجا خیلی آروم بود اصلا اذیت نکرد فقط یه کوچولو تو جمع خجالت میکشه که امیدوارم اونم به زودی برطرف بشه اولش کلی با وسایل بازی اونجا بازی کردی اولش سرسره بازی بعد با محمد رهام عزیز از اینا سوار شدی عزیز دلم! چه ذوقی کردی... ساعتگرد: کسرا محمدامین سام رایان آراد بازم ساعتگرد: کسرا فرسام محمدامین باران سام رایان آراد آریو آخر مراسم لحظه خوردن شام اینم کیک تولد بفرمایید! و در آخر یه عکس مثلا دسته جمعی!!!...
23 اسفند 1390

تولد گروهی

١٢ اسفند 90 روز خاطره انگیزی بود برای من و تو و بابایی و همه دوستای هم سن و سالت تولد گروهی کوچولوهای بهمن 89 + اسفند 89 + فروردین 90 روز خوبی بود خیلی خوش گذشت کسرای من اونجا خیلی آروم بود اصلا اذیت نکرد فقط یه کوچولو تو جمع خجالت میکشه که امیدوارم اونم به زودی برطرف بشه اولش کلی با وسایل بازی اونجا بازی کردی اولش سرسره بازی بعد با محمد رهام عزیز از اینا سوار شدی عزیز دلم! چه ذوقی کردی... ساعتگرد: کسرا محمدامین سام رایان آراد بازم ساعتگرد: کسرا فرسام محمدامین باران سام رایان آراد آریو آخر مراسم لحظه خوردن شام اینم کیک تولد بفرمایید! و در آخر...
23 اسفند 1390

تولد یکسالگی کسرای نازنینم همه زندگی من

با توجه به اینکه سال اول بود و بی تجربه بودم تم تولدت رو پو انتخاب کردم چون بیشتر وسایلش آماده توی بازار بود از جمله لیوان بشقاب و ... هر چند بماند که بعضی مغازه ها اصلا نمیدونستن پو چی هست کی هست ههههه پذیرایی از مهمونا به صورت پرسی و تکنفره بود چون پذیرایی سلفی واسه 45 نفر اونم توخونه نه چندان بزرگ کار راحتی نبود خیلی سخت نگرفتم که بیشتر بهمون خوش بگذره و بالاخره روز تولدت فرا رسید 14 بهمن 90 روز خیلی خیلی خوبی بود بهمون خیلی خوش گذشت و از طرفی میشد برق رضایت و خوشحالی رو تو چشم تک تک مهمونها دید و از این بابت خیلیییییی خوشحالم این هم کسرا و اولین جشن تولدش به روایت تصویر کارت دعوت که به اینصورت به مهمونها تقدیم شد ...
2 اسفند 1390