کسراکسرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما کسرا

دلم گرفته!

1392/5/2 14:49
نویسنده : محبوبه
1,475 بازدید
اشتراک گذاری

شاید جای این مطلب اینجا توی وبلاگ کسرا نباشه ولی هیچ جای دیگه رو پیدا نکردم واسه خالی شدن واسه آرامش ذهن و دل...

10 سال و نیمه که دیگه بابامو ندیدم ولی داغش هنوز مثل روز اول برام تازه س

روزی نیست که من اون روز رو بدون یاد بابام بگذرونم

نمیدونم چرا خیلی هم به خوابم نمیاد

البته یه چند باری خوابش رو دیدم که یا اصلا نمیدونستم فوت شده یا فکر میکردم رفته بوده جایی و حالا برگشته!

ای کاش همینجوری بود و واقعا رفته بود جایی و بالاخره امیدوار بودیم که یه روز بر میگرده ولی...

دلم خیلی براش تنگ شده...

در حسرت اینم که 2 دقیقه بتونم ببینمش باهاش حرف بزنم دستاشو بگیرم تو دستم برم تو بغلش

آخه من یکی یه دونه بابام بودم و منو خیلی دوست داشت و سر به سرم میذاشت و باهام شوخی میکرد ولی حیف که من قدرشو ندونستم و حیف تر اینکه خیلی خیلی خیلی زود از پیشمون رفت!

کی فکرشو میکرد؟!؟! هنوزم بعضی وقتا باورم نمیشه

یه مشکل قلبی بود نه به اون حادی! ولی خب خواست خدا بر این بود که همین مشکل از پا درش بیاره

قشنگ یادمه من پیش دانشگاهی بودم!

روزی که اون اتفاق افتاد من صبحش که اومدم برم مدرسه همین که پامو از در خونه گذاشتم بیرون یهو یه چیزی تو فکرم تلنگر زد که کاش بابامو بیدار کرده بودم ازش خداحافظی کرده بودم شاید دیگه نتونم ببینمش!

نمیدونم چرا همچین فکری به ذهنم رسید شایدم خدا داشته اماده م میکرده ولی به خدا قسم که همچین فکری اومد سراغم!!!

بعد پیش خودم گفتم نه بابا یه آنژیوی ساده س دیگه! این همه آدم آنژیو قلب شدن و الان سالم و سرحال بالا سر خونوادهاشونن

و اون روز صبح آنژیو رفتن همانا و ایست قلبی همان...

بابام دیگه هیچوقت برنگشت خونه

هیچوقت دیگه نتونستم ببینمش

همیشه حسرت اون روز آخر رو تو دل دارم که چرا برنگشتم بیدارش کنم و باهاش خداحافظی کنم

من هیچوقت نتونستم باهاش خداحافظی کنم ولی اون خیلی راحت با ما خداحافظی کرد

حتی انقد نموند عروسی بچه هاشو ببینه

نوه هاشو ببینه

دلم آشوووووووبه

چشمام پر اشکه

گلوم پره بغضه

خدایاااااااااا چرا من؟! چرا انقدر زود؟! چرا چرا چرا

هنوز بعد از گذشت 10 سال و اندی روزی نیست که بهش فکر نکنم و به یادش نباشم

چقدر خوب بود و زندگی شیرین تر بود اگه بود

رفت و ما رو با همه ناملایمات زندگی تنها گذاشت

رفت و فکر هیچی رو نکرد

رفت و راحت شد

ولی من تا زنده ام یاد و خاطره ش همیشه تو ذهنم زنده س و هیچوقت نمی تونم باهاش خداحافظی کنم!

آقاجون دوستت دارم... راحت بخواب حال همه ما خوبه!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

ازاده ... مامان احسان
9 مرداد 92 4:49
واییییییییی محبوبه اشکم رو که نه بلکه هق هق گریه ام رو دراوردی واقعا سخته فقط میتونم بگم خیلییییییی سخته وقتی عزیزی از کنار ادم میره
خدا رحمتش کنهههههههه
ولی تا بوده رسم دنیا همین بوده و خیلی هم بد رسمیه تا وقتی عزیرامون زنده ان انقدر قدرشون رو نمی دونیم یهو میبینیم که چقدر زود دیر شده
قدر عزیرامون رو خوووووووب بدونیم
عزیرم خدا خودش کمکمون کنهههههه
دوستت دارم
میبوسمت

شرمنده آزاده جون اگه ناراحتت کردم ولی به قول تو تا بوده همین بوده باید قدر اونایی که هستن رو خیلیییییییییی بدونیم

مامان محمدرهام جون
10 مرداد 92 16:05
سلام محبوبه
واقعا ناراحت شدم خیلی با احساس نوشته بودی خدا رحمتش کنه وروحش همیشه شاد وآروم باشهنمیدونستم بابات فوت شده عزیزم

خلاصه که نمیتونم چیزی بگم اشکمو درآوردی انشالله هرچی خاک ایشونه بقای عمر مامان گلت باشه وسایش روی سرت مستدام باشه گلم

ممنون عزیزم ایشالا خدا پدرمادرتو برات حفظ کنه

مامان پریا
12 مرداد 92 2:53
عزیز دلمممممممممممم ایشالا خدا رحمتشون کنن و سایه مامانت 1000000000 سال روی سرت باشه .میتونم درکت کنم خیلی سخته خصوصا وقتی بابای خودم با مریضی داشت دست و پنجه نرم میکرد و دکترا دیگه جوابمونو نمیدادن
ایشالا همیشه تو زندگیت شادی و خوشی باشه گلم

ممنون پریای عزیزم ایشالا خدا به همه سلامتی بده

سمیه مامان رها
12 مرداد 92 4:02
ای الهییییییییییییی محبوبه جونممممممممم
خدا مادرتو برات حفظ کنه سالیان سال
همه ی اینا ازمایشای خداست
همه مون یه نوعی باهاش درگیریم
ولی خدا هیچ کس رو با داغ عزیزانش ازمایش نکنه
امین !

درسته سمیه جون با خواست خدا نمیشه جنگید مرسی عزیزم
یه همدرد
15 مرداد 92 21:36
شیرین
30 مرداد 92 15:50
محبوبه
من دیر این مطلبتو خوندم.
با تک تک جمله هات اشک ریختم. خیلی سخته، خدا ایشالا مامان و داداشت رو برات حفظ کنه.
روح پدرت شاد عزیزم.



ممنون شیرین جون! ببخش ناراحتت کردم
عکس فرش
10 شهریور 92 15:37
با سلام.. تبدیل عکس به تابلو فرش و قالیچه در ابعاد گوناگون در کمترین زمان و کمترین هزینه با بالاترین کیفیت... تحویل درب منزل با ما تماس بگیرید... 09137290912 03614456265
نازی t
23 شهریور 92 18:15
بیا اینجا به دردت میخوره تو گوگل بزن "کپی پیست کن" بعد بیا کپی پیست کن t
پوریا /
23 شهریور 92 18:22
اگه فروختمت ناراحت نشو ، چون هر کسي از به راهي نون در مياره ، ما هم از گل فروشي ... /
ندا مامان سامیار
25 شهریور 92 13:18
سلام محبوبه عزیزم.چقدر قشنگ احساس پاکت را به تصویر کشیدی.خدا پدر عزیزت را قرین رحمت کنه.خیلی متاسف شدم وقتی فهمیدم پدرت فوت شده.انشاله سالیان سال در کنار کسرا کوچولو وهمسر ومادرت شاد زندگی کنی.و غم و غصه همیشه ازت دور باشه.بوس


فدای تو عزیزم ممنون


ENIS
17 شهریور 93 14:15
سلام حال شما خوبه من اون خاطره بیمارستان و تولد نوزادتون رو خوندم و به خاطر تولد کسرا گل تبریک میگم،،،من باردارم و 2 ماه دیگه باید زایمان کنم و تو انتخاب بیمارستان موندم دکترم گفته که باید یه بیمارستان سطح3 بستری شم به خاطر مشکل ای تی پی که دارم میخواستم ازتون بپرسم میشه بگین بیمارستان نجمیه سطح چند حساب میشه؟و کدوم دکترش بهتره ،،،راستی براتون درخواست دوستی فرستادم اگه لایق دونستین قبول کنین خیلی دوست دارم از تجربیاتتون استفاده کنم اینجا خیلی دنبال مامانی گشتم که تهرانی باشه و اینجا زایمان کرده باشه دوستی با شما باعثافتخار منه بای کوچولوی خشگلتون هم ببوسین و بای
مسافرکوچولو
27 شهریور 93 9:44
سلام دوست مجازی چندتا حرف داشتم باهات حرف اول وبت حرف نداره حرف دوم امیدوارم حالت خوب باشه حرف سوم میخوام دعوتت کنم به یک سایت که امیدوارم ماهانه جایزه میده برنده تبلت یاپلاک طلا پکیج کارت هدیه بشی لطفا ازاین آدرس بیاتامنم امتیاز دعوت ازیک دوست رابگیرم وتوهم برنده بشی انشالله http://www.madarclub.com/fa/apply/mamanefati حرف چهارم دوست داشتی من اونجابه اسم مامی فاطمه جون عضوهستم بیاتابیشترباهم آشناشیممنتظرم امیدوارم دعوتماقبول کنی عزیزم[بوسه] کل مامانا اونجا جمع هستن باوجود شما اونجاگلستون میشه بیاواقعا اونجاهمه صمیمانه هستندبیاپشیمون نمیشی عزیزمی