خداحافظ پوشک
دقیقا تعطیلات 14 ام 15 ام خرداد 92 بود که یهویی تصمیم گرفتم دیگه کسرا رو پوشک نکنم البته خودش هم دیگه تمایلی نداشت پوشک بشه و باید با زور پوشکش میکردم!
روزای اول یه کم سخت بود چون آموزش کنترل ادرار واسه یه بچه 28 ماهه که لحظه ای دور از پوشک نبوده کار راحتی نبود
روزای اول تند تند می بردمش دستشویی ولی جیش نمی کرد که! تو دستشویی فقط و فقط آب بازی میکرد و همه جا رو خیس آب میکردو همین که پامونو میذاشتیم بیرون تو شلوارش جیش می کرد!
این روند تا چند روز ادامه داشت ولی بعد از تقریبا 1 هفته تازه فهمید چی به چیه و تونست یه کم خودشو کنترل کنه و گاهی میگفت جیش دارم و میرفتیم دستشویی!
قبل از پوشک گیری می دونستم که باید تا موفقیت در این پروژه قید خونه و زندگیو فرش و تمیزی و این حرفا رو بزنم و همینم شد و کسرا همه جای فرشو آباد کردولی خب فدای سرش از آخر همه رو می شوریم و همه جا پاک و تمیز میشه!
ولی این وسط یه مشکلی بود :
کسرا تو خونه تقریبا هر وقت جیش داشت میگفت ولی خب بازم میترسیدم و وقتی میرفتیم بیرون یا مهمونی پوشکش میکردمو وقتی هم که میخواستم پوشکشو باز کنم خودم ببرمش دستشویی نمی ذاشت خودشم نمی گفت که جیش داره و با خیال راحت تو پوشک کارشو می کرد
این شد که باز دوباره برگشتیم سر خونه اول...
دیگه تو خونه هم نمی گفت و درست شده بود مثل روز اول پوشک گیری که هیچی بلد نبود!!
منه بیچاره دوباره از اول شروع کردم به آموزش و سر و کله زدن با آقا کسرا که جیش تو شلوار بده جیش تو دستشویی خوبه!
خلاصه که تقریبا یه 2 هفته ای باز طول کشید تا عادت کنه بگه جیش دارم و بره دستشویی!
الان که دارم این مطلبو می نویسم تقریبا 1 ماه و 10 روز از شروع کارمون گذشته و در حال حاضر نتیجه رضایت بخش بوده ولی خب بازم خیلی پیش میاد که جیششو نمی گه و شلوارشو خیس می کنه...
و البته بعضی شبا که آب و مایعات یا هندونه زیاد میخوره بیشتر از هر موقع دیگه ای نمی تونه ادرارشو کنترل کنه و توی شلوارش جیش می کنه!
ولی خب طفلی حق داره عذرش موجهه یه کم سخته!
شبا هم اوایل پوشکش میکردم ولی الان دیگه نمی کنم البته به جز شبهایی که بدونم آبکی جات زیاد خورده و احتمال شب ادراری هست!
28 ماهگی شروع پوشک گیری ما شد و 29/5 ماهگی تا یه حد خیلییییی زیادی تونستیم تو کارمون موفق باشیم هر چند هنوز به مرحله نهایی نرسیدیم نمونه ش همین امشب که کسرا خان کلی آب و هندونه خورده بود و 4 5 بار بدون اینکه بگه شلوارشو خیس کرد
الان بیرون هم که میریم یا مهمونی پوشکش نمی کنم ولی از اول تا آخر اون مهمونی یه استرسی دارم که دست خودمم نیست!
امیدوارم خیلی زووووود به اون مرحله نهایی برسیم و من با خیال راحت هر جا میرم بشینم...
پسر گلم عزیز دلم
اونقدر ها هم که فکر میکردیم سخت نبود و بالاخره با پوشک خداحافظی کردیم!
دیگه بزرگ شدی نازنینم
دوستت دارم یه دونه م