بالاخره آپ شدیم :)
امروز 20 شهریور 92 و کسرای من دقیقا 2 سال و 7 ماه و 10 روزشه
این روزها انقدرررررررررررررررررر شیرین شده که دلم میخواد هر دقیقه بچلونمش و بوسه بارونش کنم
چه حرفای بامزه ای میزنه چه کارای جالبی انجام میده یعنی یه حرفایی میزنه که از خنده غش میکنم
یه کارایی میکنه که واقعا توش می مونم هههه
خیلی خیلیییییییییی آقا شده پسرم
خیلی آرومتر شده و میتونه یکی 2 ساعتی بدون اینکه با من کاری داشته باشه بازی کنه یا سی دی پیشی موشی به قول خودش ( یا همون تام و جری) رو ببینه
به نسبت قبل خیلی بیشتر و بهتر با بچه ها بازی میکنه
اسباب بازیهاشو بهشون میده کمتر میزنه یا موهاشونو میکشه ولی خب کااااااااامل ترک نشده که امیدوارم خیلی زود این حالتا از سرش بیفته و وقتی من یه جا میرم که یه بچه هم سن خودش هست با خیال راحت بتونم بشینم
هر چی از شیرین زبونیش بگم کم گفتم یعنی
چقدر تو این سن شیرین و دوست داشتنی تر از قبلن
دیگه تقریبا کااااااامل حرف میزنه و همه جمله و کلمه ای رو میگه
چند تا از مکالمات و اتفاقات بین من و کسرا :
مامان : بگو خیار
کسرا : ایاخ
مامان : بگو خی
کسرا : ایخ
بگو خیار
ایار
آخرشم نشد خیار هههههه
نمیدونم کسرا چه برداشتی کرد یهو برگشت گفت شاقال (آشغال) خوردی بذار اوف (فوت) کنم
دوئیده اومده گلومو گرفته از تو بینیم فوت میکنه که آشغالا بیاد بیرون
( آخه کسرا سابقه تول داره هر چند وقت یکی می بریمش پیش یه خانومی که از بینی فوت میکنه از دهنش کلی چیز میز میاد بیرون نمونه ش همین 2 هفته پیش که یهو تب کرد بعد بردیمش پیش این خانوم و کلی سیب و خیار و هلو درآورد و بعد از اون حالش کامل خوب شد)
من : کسرا هفته پیش عروسیه کی بود؟
کسرا : عمو فریاد ( عمو فرهاد)
با کی؟
با ناما ( الهام )
موقع خوردن چیزی همیشه به فکر ما هم هست
تا بهش یه خوراکی ای چیزی میدیم میگه دیتی من ( یکی من) دیتی بابا دیتی ام مامان
الهی قربونت برم که تنها خور نیستی ههههه
یه فیلم ترکیه ای نگاه میکنم به اسم کوزی گونی و همچنین عشق ممنوع
بیشتر شخصیتها رو اسماشونو میدونه بدون اینکه بهش گفته باشم
تقریبا 1 ماهی هست که دیگه توی شلوارش جیش نکرده و هر وقت داشته گفته رفتیم دستشویی
یعنی دیگه کاااااااااااااامل اختیار کامل دستشوییشو داره عزیز دلم
خلاصه که این روزها با پسرک 2 سال و 7 ماهه ام روزهای خوب و خوشی رو میگذرونیم
هر چی آرزوی خوبه مال تونازنینم